محبت، صفت دین محمد(ص)
دين را صفات، بسيار است. هر صفتي را، يکي از انبيا مي بايست تا به کمال رساند.
چنان که آدم، صفت صفوت به کمال رسانيد
و نوح، صفت دعوت
و ابراهيم،صفت خُلّت (1)
و موسي، صفت مکالمت (2)
و ايّوب، صفت صبر
و يعقوب، صفت حُزن،
و يوسف، صفت صدق
و داوود، صفت تلاوت
و سليمان، صفت شُکر
و يحيي، صفت خوف
و عيسي صفت رجا
و همچنين ديگر انبيا هر يک، پرورش يک صفت به کمال رسانيدند.
اگر چه پرورش ديگر صفات دارند، امّا هر يک را پرورش يک صفت، غالب آمد.
امّا آنچه دُرّه التاج و واسطه العقدِ (3) اين همه بود، صفت محبّت بود و اين صفتِ دين را محمّد(ص) به کمال رسانيد،
از بهر آن که او دلِ شخص انساني بود و محبّت پروردن، جز کار دل نيست.(4)
اسلام دين محبت است و خوبي کردن به ديگران پاداش بس عظيم نزد خداوند دارد در قرآن آمده است .
واذاخذناميثاق بني اسرائيل لاتعبدون الا ا..وبالوالدين احسانا و ذي القربي واليتامي والحساکين وقولوا للناس حسنا
بياد آوريد زماني را که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند را نپرستيد و به پدر و مادر خويش و نزديکان، يتيمان و بينوايان نيکي کنيد و با مردم با زبان خوش سخن بگوييد. آيه 83 سوره بقره
———————
[1] خُلت: خليل بودن براي خدا.
[2] مکالمت: هم کلام شدن با خداوند.
[3] دُرّه التاج وواسطه العقد: گوهر ميانه تاج و و برجسته ترين مرواريد گردن بند.
[4] مرصاد العباد، نجم رازي، به اهتمام: محمّد امين رياحي، تهران: علمي و فرهنگي، پنجم، 1373، ص 153.
———————
اهمیت صلوات برپیامبر(ص)-بخش دوم
برکات و ثواب صلوات
در باب ثواب صلوات، روايات فراواني است که تأکيد مي کند که صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و برکت و لطف و کرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبيح و تکبير خداست، ارتقاي درجه به همراه دارد، معادل سبحان الله و الحمد الله و لا اله الّا الله و الله اکبر است.
صلوات برکات فراواني را براي شخص به دنبال دارد. برکات صلوات را مي توان به برکت هاي دنيوي و اخروي تقسيم کرد.
در دنيا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدياد مال، رفع فقر، بخشش گناهان، اداي قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشي، رفع نفاق، نجات از سختي، تندرستي، خواب مقصود ديدن و درک امام قائم(ع) مي باشد.براي اثبات برخي از موارد ذکر شده، به کلام ائمّه(ع) استناد مي کنيم.
حضرت رسول اکرم(ص) مي فرمايند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف مي کند.از ديگر برکات حائز اهمّيت صلوات، از بين رفتن گناهان است؛ چنان که امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) مي فرمايند: الصّلاه علي و علي اهل بيتي تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بين مي برد.
و امّا برکات اخروي صلوات را مي توان به پنج مرحله تقسيم کرد:
1. عالم برزخ،
2. قيامت،
3. پل صراط،
4. جهنّم،
5. بهشت.
1. عالم برزخ
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور مي کند، ظلمت گناه را از بين مي برد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور مي کند، ثواب صلوات سنگين تر از گناهان است، صلوات، فريادرس انسان در قبر است، چهره او را در برزخ نوراني و جان کندن را راحت مي کند.پيامبر اکرم(ص) مي فرمايند: هر کس بر من صلوات زياد بفرستد، از تلخي مرگ و جان کندن ايمن گردد.
2.قيامت
از ائمّه(ع) آمده که هر کس در دنيا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفيع ايشان مي شود.در قيامت، همچنين صلوات بسيار، صلوات فرستنده را در روز قيامت نزديک ترين فرد به پيامبر(ص) قرار مي دهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور مي تاباند، هفتاد حاجتش را در قيامت برآورده مي کند و او را در زير عرش الهي قرار مي دهد، همچنين اين صلوات ها موجب سنگيني اعمال در قيامت و افضل اعمال محسوب مي شود و ذخيره اي خوب براي ايشان در قيامت به حساب مي آيد.از پيغمبر(ص) نقل است که فرمودند: «سه کس در روز رستاخيز، آن روزي که سايه اي
جز سايه خداوند نخواهد بود، در زير عرش الهي خواهند بود». عرض شد: يا رسول الله آنها چه کساني هستند؟
فرمود: آن کس که اندازه اي از غم امّت من را برطرف سازد و کسي که سنّت مرا زنده نمايد و آن کس که فراوان بر من صلوات فرستد.
3.پل صراط
صلوات، راهنماي انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوري است که راه را بر او روشن مي کند؛ چنان که رسول اکرم(ص) مي فرمايند: «بر من بسيار درود بفرستيد؛ زيرا درود فرستادن بر من، براي صلوات فرستنده، نوري است در قبر و نوري است بالاي صراط و نوري است در بهشت.
4.جهنّم
صلوات انسان را از گرماي جهنّم مصون مي دارد و مانعي است براي او در ورود به آتش جهنّم.رسول خدا(ص) فرمودند: آن کس که بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گرديد و هر کس درود فرستادن بر من را فراموش کند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.
5.بهشت
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعين نصيبشان مي شود، دوست پيامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتي دريافت مي کنند، شراب سلسبيل مي نوشند و در زمره خواصّ پيامبر(ص) وارد بهشت مي کردند.
*******************
منابع
بحارالانوار، ج 94، ص 47 به بعد.
مفاتيح الجنان، زيارت جامعه کبيره.
سايت پرسمان.
******************
سيره اخلاقي پيامبر اکرم (ص) با همسران
مقدمه
پيشتر بخشي از سيره اخلاقي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با همسرانش، مورد بررسي اجمال قرار گرفت. در اين قسمت به بخش ديگري از سيره عملي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته مي شود.
پرورش روحيه توکل به خدا
يکي از روش هاي رفتاري رسول گرامي اسلامي در خانواده- به ويژه همسرانش- پرورش روحيه اعتماد و تکيه بر خداوند در آنهاست.
توکل، از ماده «وکالت» مي باشد و در لغت به معناي «اعتماد به غير و اينکه او را از جانب خود نايب قرار دهي.»(1)
در بيان ديگر آمده است: «حقيقت توکل، عبارت است از: اظهار نمودن عجز و ناتواني…» (2).
مي توان گفت که توکل در لغت به معناي اعتماد و اطمينان به غير، اظهار نمودن عجز و ناتواني در انجام کار و نايب قرار دادن ديگري در به جا آوردن عمل است.
توکل در اصطلاح دانشمندان اخلاق نيز شبيه به همين معاني تفسير شده؛ چنان که آمده استک «حقيقت توکلي که در شرع اسلامي آمده، همان اعتماد قلبي در تمام امور بر خدا و صرف نظر کردن از غير خداست. اين معنا، منافاتي با تحصيل اسباب ندارد، مشروط به اينکه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسي نشمرد…»(3)
پرورش روحيه اعتماد به خدا، يکي از مهم ترين وظايف مربيان و اوليا نسبت به متربيان است. رسول گرامي اسلام که بزرگ ترين مربّي و معلم بشر مي باشد، قبل از همه به اين امر اهميّت مي داد آن حضرت همراه مي کوشيد روحيه اعتماد و تکيه به خداوند را در دل هاي مردم غرس کند.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از ساير مردم سعي مي کرد اين روحيه را در ميان خانواده خود پرورش دهد. پيامبر مي کوشيد اين باور را در دل فرزندان و همسران خود تقويت نمايد که: در جهان هستي به جز خداوند، مؤثر واقعي و مستقل وجود ندارد. همه سبب ها، کارايي و تأثير گذاري خود را از خداوند دريافت کرده اند. از اين رو در حل مشکلات و گرفتاري ها بايد تنها به خداوند پناه ببرند. تنها اوست که بر همه چيز تواناست و همه گره ها تنها به دست او باز مي شود.
چنان که از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده است: «انّه کان اذا أصاب أهله خصاصهٌ قال: قوموا الي الصلوه و يقول: و بهذا أمرني ربّي و قال الله : (و أمر أهلک بالصلاه و اصطبر عليها….(؛(4) اخلاق آن حضرت چنين بود که وقتي خانواده ايشان به مشکلي (مانند فقر و گرسنگي) بر مي خوردند، به آنها مي فرمود: نماز بخوانيد آن گاه مي فرمود: خداوند مرا به اين امر دستور داده خداوند مي فرمايد: «خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکيبا باش. از تو روزي نمي خواهيم، بلکه به تو روزي مي دهيم و سرانجام نيک براي اهل تقواست»(5).
پيامبر با اين روش، خانواده خود را به اين حقيقت آگاه مي کرد که بايد در هر شرايطي، به خداوند پناه برده و از او ياري بجويند. اين رفتار پيامبر گرامي اسلام نقش سازنده اي در پرورش روحيه توکل و اعتماد به خداوند در ميان خانواده - به ويژه همسران آن حضرت- داشت. اين رفتار رسول خدا اين حقيقت را به همسران او مي آموخت که در جهان هستي «سبب واقعي» خداوند است. تمام اسباب ظاهري، آفريده او بوده و آثار خود را از او گرفته اند، بنابراين در حل مشکلات زندگي و برطرف ساختن فقر و گرسنگي بايد به او پناه ببرند.
در روايت ديگري آمده است که پيامبر به يکي از همسران خود که مواد غذايي را براي روزهاي آينده ذخيره مي کرد، فرمود:«ألم أنهک ان تحبسي شيئاً لغدٍ فانّ الله يأتي برزق کل غدٍ؛ آيا من شما را از ذخيره سازي غذا براي فردا نهي نکردم؛ چرا که خدا روزي هر روز را به بندگانش مي رساند».(6)
اين رفتار پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به انسان ها درس مي دهد که در تأمين نيازهاي خود به خداوند توکل نموده و باور داشته باشند که خداوند روزي آنها را مي رساند. از اين رو نبايد به حرص و زياده خواهي روي آورده و زراندوزي نمايند و يا مواد غذايي را بيش از نياز روزمرّه شان ذخيره سازي نمايند، اين روش، در سلامت روحي و آرامش رواني انسان نقش سازنده و مفيدي خواهد داشت. البته بايد توجه داشت که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ضمن اين که مردم، به ويژه اهل بيت خود را به توکل و اعتماد به خداوند توصيه مي کرد، به استفاده از اسبابي که خداوند در اختيار بشر قرار داده نيز توصيه مي کرد و مي فرمود: «با توکّل، زانوي اشتر ببند».
امر به معروف و نهي از منکر
يکي از روش هاي عملي پيامبر اکرم در ارتباط با همسران، دعوت آنان به معروف و بازداشتن آنان از بدي ها بود.
واژه معروف و منکر در لغت چنين معني شده است: «معروف، اسم است براي هر رفتاري که به واسطه عقل يا شرع نيکو شمرده شده است. و منکر آن است که به واسطه عقل يا شرع زشت دانسته شده است.»(7)
در اصطلاح فقها، واژه «معروف» به معناي چيزي است که عقل و فطرت پاک آن را به نيکي بشناسد. و واژه «منکر» آن است که عقل و فطرت پاک آن را به نيکي نشناسد، بلکه آن را کار بد بداند. به عبارت ساده معروف، يعني «خوب» و منکر، يعني «بد»(8).
چادرو گرمای هوا
وقتی با خواهرم درباره ی حجاب صحبت می کردم عصبانی شد و
فریاد زد:«سخته! مگه میشه تابستــان که هوا گرمه،با چادر و چاقچور بیای بیرون؟
مگه اسلام می خواد ما سختی بکشیم؟ولَم کن تو رو خدا! بذار راحت باشم.من از گرما فراری ام.»
راست می گفت این خواهرم خیلی گرمایی بود.ولی زیر لب و آرام،
با کمی چاشنیِ خنده گفتم:«عزیز جان [آتشِ دوزخ خیلی گرمتر است!]۱ انتخاب با خودت!»
جا خورد!مثلِ این که زده بودم تو هدف!لبخند رضایت آمیزِ خواهرم تابلو بود…
*******************************************************************
1.سوره ی مبارکه ی توبه،آیه ی۸۱
منبع:چرا با حجاب شدم؟
سخن امام علی(ع) درباره ضرورت وحدت و عاقبت پراکندگی
امیرالمومنین امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه قاصعه فرمودند:…..
پس اندیشه کنید (در زندگی گذشتگان) که چگونه بودند؟ آنگاه که: وحدت اجتماعى داشتند، خواستههاى آنان یکى، قلبهاى آنان یکسان، و دستهاى آنان مددکار یکدیگر، شمشیرها یارى کننده، نگاهها به یکسو دوخته، و اراده ها واحد و همسو بود، آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟ و رهبر و پیشواى همه دنیا نشدند؟
پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگى روى آوردند، و الفت و دوستى آنان از بین رفت و سخنها و دلهایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزبها و گروه ها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد، و نعمتهاى فراوان شیرین را از آنها گرفت، و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقى ماند.
متن حدیث:
قال الامام علی علیه السلام:
.. فانظروا إلی ما صاروا الیه فی اخر أمورهم حین وقعت الفرقه و تشتت الألفه و اختلفت الکلمه و الأفئده و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضاره نعمته و بقی قصص أخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین.فَانْظُرُوا کَیْفَ کانُوا حَیْثُ کانَتِ الْاءَمْلاءُ مُجْتَمِعَهً، وَ الْاءَهْواءُ مُؤْتَلِفَهً، وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَهً، وَ الْاءَیْدِی مُتَرادِفَهً وَ السُّیُوفُ مُتَناصِرَهً، وَ الْبَصائِرُ نافِذَهً، وَ الْعَزائِمُ واحِدَهً، اءَلَمْ یَکُونُوا اءَرْبابا فِی اءَقْطَارِ الْاءَرَضِینَ، وَ مُلُوکا عَلَى رِقابِ الْعالَمِینَ؟
فَانْظُرُوا إ لى ما صارُوا إ لَیْهِ فِی آخِرِ اءُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَهُ، وَ تَشَتَّتِ الْاءُلْفَهُ، وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَهُ وَ الْاءَفْئِدَهُ، وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ، وَ تَفَرَّقُوا مُتَحارِبِینَ، قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِباسَ کَرامَتِهِ، وَ سَلَبَهُمْ غَضارَهَ نِعْمَتِهِ، وَ بَقِیَ قَصَصُ اءَخْبارِهِم فِیکُمْ عِبَرا لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنْکُمْ.
«نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲»