جایگاه دعای کمیل
عارفان عاشق و عاشقان عارف ، بيدار دلان منصف و شايستگان به حقايق متّصف ، جايگاه دعاى کميل را در ميان همه ى دعاها چون جايگاه انسان در ميان همه ى موجودات مى دانند ، چنان که انسان را اشرف خلايق به حساب مى آورند ، دعاى کميل را اشرف همه ى دعاها مى شمارند و از آن تعبير به انسان الأدعيه مى کنند .مجلسى بزرگوار در کتاب ” زاد المعاد ” ، به نقل از کتاب “اقبال ” سيد بن طاوس مى نويسد :کميل گفته :روزى در شهر بصره خدمت مولايم على عليه السلام نشسته بودم ، سخن از شب پانزدهم شعبان به ميان آمد.
حضرت فرمود: هر که آن شب را به عبادت اِحيا بدارد و دعاى حضرت خضر را بخواند يقيناً دعايش مستجاب مى شود .وقتى حضرت به منزل بازگشت خدمتش مشرف شدم ،چون مرا ديد فرمود: براى چه کارى آمده اى؟
گفتم : به طلب دعاى خضر به حضورت آمده ام .
فرمود : بنشين.
سپس به من خطاب کرد : اى کميل ! هنگامى که اين دعا را حفظ کنى در هر شب جمعه يا ماهى يک بار ، يا سالى يک بار ، يا در طول عمر يک بار بخوان ، خواندن اين دعا تو را از شرّ دشمنان کفايت مى کند و يارى مى شوى و روزيت مى دهند و گناهانت آمرزيده مى شود .
اى کميل! طول مصاحبت و خدمتت سبب شد که تو را به چنين نعمت و کرامتى سرافراز کنم .
سپس فرمود : بنويس اللهم اني اسئك برحمتك التي وسعت كل شي …
مرحوم کفعمى در کتاب با عظمت ” مصباح ” مى نويسد : اميرالمؤمنين عليه السلام اين دعا را در حال سجده قرائت مى کرد !! [1]
خواننده ى اين دعا در شب جمعه پس از رعايت شرايط دعا ، بهتر است دعا را به سوى قبله و با بدنى فروتن و دلى خاشع و نيتى خالص و چشمى اشکبار و صدايى محزون قرائت کند; بدون شک دعا با چنين کيفيت به مقام اجابت نزديکتر و ظهور آثارش حتمى است.[2]
چشم اشکبار در پيشگاه حضرت حق از اعتبارى عظيم و ارزشى والا برخوردار است و اشک چشم و گريه ى با سوز ، سبب آمرزش گناه و خاموش شدن آتش غضب ربّ و عامل جذب
رحمت حق به سوى گريه کننده است[3]
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده: چيزى نيست مگر اين که براى آن پيمانه و وزنى است جز گريه، قطره اى از آن درياهايى از آتش را خاموش کند; هنگامى که چشم اشکين شود، چهره تيرگى و خوارى نبيند و چون اشک روان گردد خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند; به راستى اگر در امّتى يک گريان باشد همه مورد ترحم قرار گيرند.[4]
و نيز آن حضرت فرموده: هر ديده اى در قيامت گريان است مگر سه ديده:
- ديده اى که از آنچه خدا حرام کرده بر هم نهاده شده،
- ديده اى که در راه خدا بيدارى کشيده ،
- ديده اى که در دل شب از بيم خدا گريسته است[5]
————————–
منابع :
1 ـ مصباح کفعمى: 555 .
2و3 ـمحجّةالبيضاء : 2 / 285 ،آدابالدعاءوهىعشرة .
4ـ کافى : 2 / 481 ، باب البکاء ، حديث 1 .
5ـ کافى : 2 / 80 ، باب اجتناب المحارم ، حديث 2 .
————————–
التماس دعا
مهدی جان
مهدی جان
سوالی دارم از حضورت
من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم دررکات توبمیرم
زندگی میدان مسابقه است.....
حتماً شما هم تا کنون در مسابقه اي شرکت نموده ايد؛ مسابقه ورزشي، درسي، هنري و… . همچنين همه ما شاهد برپايي مسابقاتي بوده ايم، بنابراين خوب مي دانيم که در مسابقه چه نکته هايي هست:
1- هر کس سعي مي کند عوامل پيروزي و شکست در مسابقه را خوب ياد بگيرد تا به کمک آن موفق تر باشد.
2- در طول مسابقه سعي مي کند خطا نکند.
3- تلاش مي کند از رقيب خود جلوتر باشد و امتيازات بيشتري کسب کند.
4- هرگز به خاطر خطاي رقيب، خطا نمي کند، بلکه سعي مي کند مراقب باشد تا امتيازاتش را حفظ کند که به رتبه بالاتري برسد و…
براي درس گرفتن از آيه 148 سوره بقره کمک مي گيريم که مي فرمايد:” در خوبي ها و نيکي ها از يکديگر سبقت بگيريد ”
اکنون به مسابقه زندگي برگرديم و کوشش کنيم در اين مسابقه هم برنده باشيم و بلکه ممتاز و نفر اول .
پس :
1- عوامل پيروزي مانند صداقت، محبت، گذشت، و… را خوب بشناسيم و ياد داشته باشيم و از عوامل شکست مانند دروغ، خيانت، بد دلي، بد خواهي و… غافل نشويم.
2- مراقب باشيم نمره منفي نگيريم. بي جا عصباني نشويم، منت نگذاريم، غيبت نکنيم و…
3- تلاش کنيم از رقيبان جلوتر باشيم. همواره ما براي آشتي قدم بگذاريم، تحمل ما بيشتر باشد، از ديگران با انصاف تر باشيم، سختي ها را ما تحمل کنيم و راحتي ها را براي ديگران بخواهيم.
4- به خاطر خطاي ديگران خطا نکنيم، نگوييم چون تو لجبازي مي کني من هم لجبازي مي کنم، يا مثلاً چون تو فلان خير را از من دريغ داشتي، من هم به تو خوبي نمي کنم، چون تو به حرف من بها ندادي، من هم چنين مي کنم و…
پس يادمان باشد که ” زندگي ميدان مسابقه است “
تربیت دختران
مقدمه
نگاه اسلام و قرآن به زن به عنوان موجودي از نظر آفرينش و خلقت همسان از مرد مي باشد و خداوند مي فرمايد: هو الذي خلق لكم من نفس واحده و جعل لكم منها ازواجا؛ (نساء آيه1)هر چند كه قرآن تفاوت هايي ميان زن و مرد قايل است و از نظر جسمي آنان را ناتوان و سست تر از مردان و در مجادله و گفت وگوهاي جدلي ضعيف تر از ايشان مي شمارد. آنان را آفريده هايي مي شمارد كه در زيورآلات و زينت رشد و پرورش مي يابند و از احساسات و عواطف قوي تر از مردان برخوردارند. همين عواطف قوي به گونه اي عمل مي كند كه گاه احكام عقلي را زير پا مي گذارند و اين توهم پديد مي آيد كه ايشان از نظر عنصر عقل ناقص هستند؛ در حالي كه قوت و قدرت عواطف و احساسات موجب مي شود تا عقل عقب نشيني كند و فرصت بيشتري به عواطف و احساسات بدهد؛ اين مسئله اي است كه براي بقاي نوع بشر بدان نياز است؛ زيرا عواطف و احساسات قوي زن موجب مي شود كه مسئوليت بار سنگين نه ماهه آبستني را تحمل كند و پس از تولد از فرزندش چون گرامي تر از مايه جانش محافظت و مراقبت كند. از اين رو ديده مي شود كه بسياري از زنان حتي جان خويش را براي محافظت و مراقبت از فرزند مي دهند كه حكم عقل مقتضي آن است كه چنين نكنند و جان خويش را به سلامت دارند نه آن كه براي ديگري به خطر افكنند و يا حتي از دست بدهند. اين گونه است كه چيرگي عواطف و احساسات در زن به عنوان نقص عقل دانسته مي شود كه به معنا و مفهوم كنارگذاري عقل در هنگام قوت احساسات و عواطف است نه فقدان وجودي و يا نقص ذاتي آن در زن؛ زيرا كه قرآن بيان مي دارد كه ماهيت زن آن است كه برگرفته از همان نفس حضرت آدم(ع) مي باشد؛ بنابر اين تفاوتي ميان مرد و زن از اين لحاظ نيست و همان گونه كه از ويژگي هاي نفس برخوردار مي باشد زن نيز اين گونه است با تفاوت هاي جزيي كه موجب نمي شود تا حكم كلي ميان زن و مرد متفاوت باشد؛ هر چند كه در جزئيات به دلايل پيش گفته تفاوتي ها و اختلافاتي پديد مي آيد.هر چند كه دختر و زن از يك جنس به شمار مي آيند ولي تفاوت هايي است كه بيان آن مي تواند در تبيين نگرش قرآن به دختر و جنس زن به طور كلي مفيد باشد.
ادامه نقش زنان در کربلا
فصل سوم
حضور زنان در حماسه عاشورا
علت همراهی زنان و فرزندان امام حسین(ع)در کربلا
بررسی بیانات امام حسین علیه السلام این مطلب را روشن می کند که او از هر سرنوشتی که به سویش در پیش بود کاملاً آگاه بود بررسی علت همراهی زنان و فرزندان در کاروان امام حسین علیه السلام بدون توجه به علل و انگیزه های قیام آن امام معصوم علیه السلام روشن نخواهد شد.دکتر سید حسین جعفری درباره فداکاری امام حسین علیه السلام برای رسیدن به هدف و بردن زنان و فرزندان خود به کربلا،حرکت آن بزرگوار یک اقدام جانبازانه در راه هدف متعالی می داند از دید جعفری امام حسین علیه السلام وقتی وضع را بحرانی دید چاره ای جزء انجام دادن کاری فداکارانه نداشت زیرا سلاحی جز این در دست نداشت.
امام علیه السلام وقتی دست به این اقدام شهادت طلبانه و فداکارانه زد که دانست به شهادت خواهد رسید و خاندانش رنج اسارت را تحمل خواهند کرد امام با وجود این تنها همین اقدام می توانست او را در هدفش یاری رساند.حسین علیه السلام با آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه نیروهای ارتجاعی می دانست که پس از شهادتش امویان زنان و کودکان را اسیر خواهند کرد و آنان را در بین راه کوفه و دمشق حرکت می دهند.کاروان اسرای خاندان بلا فصل پیامبر صلی الله عیله وآله وسلم پیام حسین علیه السلام را تبلیغ می کند و قلوب مسلمانان را به تفکر در کل امر وا داشته،وجدان آن ها را بیدار می سازد.این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق افتاد .بدین ترتیب امام حسین علیه السلام در هدف خود موفق شد.
او هر چند کاری شهادت طلبانه انجام داده اما همین اقدام به هیچ وجه از پشتیوانه فکری بی بهره نبود؛زیرا امام حسین علیه السلام نیک می دانست که مردم عصرش به بیماری تحریک آمیزی مبتلا شده اند که جزء خون دادن آنان را بیدار نمی کند از دیدگاه دکتر جعفری حسین بن علی علیه السلام پیش از آن که به حرکت قهر آمیز قهرمانی خود دست زند در فکر ایجاد انقلاب در بیان امت اسلامی بوده اما پس از مدتی به سبب فراهم نشدن امکانات لازم به این حرکت روی آورد.
حسین بن علی علیه السلام شخصیتی آگاه به زمان و وارث دین محمد صلی الله علیه وآله و سلم است امام حسین علیه السلام نیک می دانست که مردم مسلمان عصرش،هر چند بارحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چندان فاصله ای ندارد با وجود این فرهنگ اسلامی را به کلی از یاد برده اند.بنابراین دم مسیحایی دیگری لازم بود که دوباره آن روح را در مسلمانان زنده کند تا شاید مردم را به عصر طلایی ایمان زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باز گرداند.
با بررسی سخنان امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا و بخصوص بررسی وصیت نامه آن حضرت صحت نظر دکتر جعفری در مورد علت بردن زنان و فرزندان توسط امام حسین علیه السلام بهتر قابل پذیرش می باشد.
عصاره اهداف و انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام را در وصیت نامه ای می توان یافت که آن را هنگام خروج از مکه می نویسید و با مهر خویش آن را مهر کرده و به برادرش محمد حنیفه می دهد.امام در این وصیت نامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد هدف خود از این سفر را چنین بیان می نماید«و…من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم،بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت،اصلاح مفاسد امت و احیاء زنده کردن و قانون جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و راه و رسم پدرم علی ابن ابیطالب علیه السلام است.
پس هرکسی این حقیقت را از من بپذیرد و از من پیروی کند راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند و از من پیروی نکند من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حکم کند که او بهترین حاکم است و برادر !این است وصیت من بر تو وتوفیق از طرف خداست،بر او توکل می کنم و بر گشتم به سوی اوست»
جامعه منحرف و فتنه درآن عصر،نیاز به قیام سرخی دارد،که در آن امام حسین علیه السلام از بذل جان و ایثار خون خود و یارانش قدم فراتر نهاده و تا قبول اسارت و رنج اهل بیت علیه السلام خود نیز پیش رفته است .زیرا امام علیه السلام می خواهد بعد از شهادت،حادثه کربلا به علت انحراف جامعه در طی نیم قرن پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و منحرف نمودن اهل بیت علیه السلام و نیز تبلیغات دشمن و فاصله طولانی شهرها به عنوان عوامل تاخیر در انتشار اخبار مخفی نماند و پیام آوری خون شهدای کربلا به دست اسرای باقیمانده حادثه عاشورا انجام پذیرد.
آنگاه که ابا عبدالله الحسین(ع) عازم سفر جهت مبارزه با بی عدالتیها گردید، در جمع یارانش، عدهای از زنان هاشمی و غیرهاشمی نیز حضور داشتند. ایشان زنان دلیر و متهوری بودند که با گامهای استوار و به رهبری امام حسین(ع) در مقابل بیدادگریها ایستادند و با درک عمیق از انقلاب حسینی، حماسهها آفریدند. آنان با گذشت از لذائذ مادی و غلبه بر هواهای نفسانی، به چنان درجهای از ایمان و تعهد رسیده بودند که لیاقت همراهی با امام حسین(ع) و دفاع از حریم اسلام را پیدا کردند. امام حسین(ع) برای این سفر زنانی را برگزیده بودکه سخنورانی عالمه، شیر زنانی مؤمنه و خدمتگزارانی شایسته برای اسلام بودند. امام حسین(ع) بهتر از هر کسی آگاه بود که این بانوان بزرگ، کامل کننده رسالت عظیم وی خواهند بود. به همین جهت ایشان را با خود همراه ساخت. در این مرحله زنانی که از شور عشق به ولایت و حقیقت لبریزند حماسه میآفرینند. زنانی که باید به خاطر طبیعت لطیف زنانگی و عواطف خانوادگیشان، خود و خانوادة خود را از این معرکة خونین و مصیبتهایی که در پیش است جدا کنند و بگریزند به خاطر عمق اعتقاد و عشقشان به ولایت نه تنها شوهران و فرزندانشان را به ماندن در کنار امام(ع) میخوانند بلکه خود نیز میمانند تا شاید تسلی بخش خاندان مصیبت دیدة امام(ع) باشند.1 زنانی که خدمات ارزندهای را در جهت قیام اباعبدالله(ع) انجام دادند. در ذیل به برخی از آنها اشاره می گردد: