روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تختهسیاه کرد:
9*1=7
9*2=18
9*3=27
9*4=36
9*5=45
9*6=54
وقتی کارش تمام شد به دانشآموزان نگاه کرد، آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خنده کردند. وقتی او پرسید چرا میخندید، یکی از دانشآموزان اشاره کرد که معادله اولی اشتباه است.
معلم پاسخ داد: “من معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم، تا درسی بسیار مهم به شما دهم. دنیا با شما همینگونه رفتار خواهد کرد. همانطور که میبینید من 5 معادله را درست نوشتم، اما شما به آنها هیچ اهمیتی ندادید! همهی شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید. دنیا همیشه به خاطر موفقیتها و کارهای خوبتان از شما قدردانی نمیکند، اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرد. پس قویتر از قضاوتهایی که همیشه وجود خواهند داشت باشید!”
? فرزند یکى از علماى قم در نجف با آیت الله کشمیری رفاقت و دوستى داشت. روزى از استاد پرسید: «پدر من در علم بالاتر و اعلم است یا فلان عالم بزرگ نجف»؟ ایشان فرمود: «عالم مقیم در نجف از پدرتان در اعلمیت ، بالاتر است». آن آقازاده قمى زیر بار نرفت و قبول نکرد.
? استاد فرمود: «به قرآن تفأل مى زنم، هرچه آمد همان مورد قبول است»؟ گفت: «آرى» و استخاره گرفتند و این آیه آمد: “هو الذى مرج البحرین هذا عَذب فرات و هذا ملح أُجاج” . یعنى او کسى است که دو دریا را به هم پیوست ، این یکى شیرین و گوارا و آن یکى شور و تلخ است. استاد فرمود: «آب قم شور و تلخ است و آب نجف شیرین و گوارا است».
نظر استاد طبق آیه به صواب در آمد.
? (مژده دلدار: ص 49)
استاد سید علی اکبر صداقت
? میرزا محمدحسن نائینی در اشغال ایران در جنگ جهانی اول شبی به امام عصر(عج) متوسل میشود و درخواب میبیند: دیواری است به شکل نقشه ایران که شکست برداشته و خم شده و در زیر آن تعدادی زن و بچه نشسته اند ، در همین حال حضرت تشریف می آورند با انگشتشان دیوار را بلند کرده و میفرمایند: اینجا شیعه خانه ماست
می شکند ، خم میشود ، خطر هست ولی ما نمیگذاریم سقوط کند ما نگهش میداریم…
? ملاقات با امام عصر ص137